- 𝘚𝘶𝘯𝘮𝘪
- پنجشنبه ۲۰ تیر ۰۴
یوهو~ سلام به همگی :>>
فکر کنم از آخرین باری که به بیان اومدم و نوشتم بیشتر از یکسال میگذره. توی کل این مدت وقت هایی بود که به خاطراتم توی بیان، رنگارنگ بودن وبلاگ ها و کسایی که باهاشون حرف میزدم فکر کردم؛ درواقع هیچوقت اینجا رو فراموش نکردم و همیشه یه گوشه از ذهنم اینجا بود و دلش برای چیزهایی که توی اون مدت گذرونده بود تنگ میشد. اگه بخوام صادقانه بگم، هنوز اون لحظه ایی که تصمیم گرفتم تماما وبلاگم رو پاک کنم و همه چیز رو رها کنم و پشت سر بزارم رو یادم هست ولی به جرأت میتونم بگم که دلیل اون کارم رو شاید همین چند دقیقه قبل از اینکه شروع به نوشتن این پست کنم فهمیدم. «رها کردن»؛ کلمه ایی که توی زندگیم نقش خیلی پر رنگی داشته اما دلیل این رها کردن چی بوده همیشه مثل یه سوال بدون جواب روی ورقه امتحان به نظر میرسید. شاید زمان هایی بوده که فکر میکردم دلیلش رو میدونم اما برام منطقی به نظر نمیرسید و به انتخابی که گرفته بودم شک میکردم! با اینحال یاد اون جمله معروف افتادم که میگن «تصمیماتی که در گذشته گرفتی، حتما بهترین تصمیمی بوده که تونستی اون لحظه بگیری».
همیشه میگفتم که زندگی من چیز جالبی برای به اشتراک گذاشتن نداره و شاید باید روزها، هفته ها و شاید ماه ها صبر میکردم تا بتونم یه جمع بندی کلی انجام بدم و درباره «آنچه گذراندم» بنویسم؛ این اصلی ترین دلیلی بود که وبلاگ و نوشتن رو کنار گذاشتم. شاید واقعا زندگی که میگذرونم اونقدر برای به اشتراک گذاشتن مناسب یا کافی نباشه اما آیا واقعا زندگی من فقط به اتفاقاتی که توی دنیای بیرون میافتاد بسنده میکرد؟ خیلی گذشت تا فهمیدم درواقع زندگی من در درون خودم خلاصه میشد و بیشترین اتفاقات درون خودم رخ میدادن پس به این نتیجه رسیدم که از همون اول هدفم رو اشتباه انتخاب کرده بودم. من هم میتونم چیزهایی رو برای نوشتن داشته باشم فقط باید دیدگاهم رو تغییر میدادم و دنبال موضوع مناسبش میرفتم.